چندی پیش مطلبی ذهنم را درگیر خودش کرد که چرا طی این سالهایی که گذشت به ستایش و تمجید از بناهایی میپردازیم که به طور انتزاعی تصور شدهاند و به قول بنده "معماری لحظه شروع" هستند؟ و چرا برخی رسانههای سطحی نگر معماری با تشویق پروژههای اینچنینی که غالباً توسط حلقه محدودی از معماران فرمگرا و فارغ از هویت و فرهنگ ایرانی ساخته شده است را نشانی از پیشرفت و عدالت می دانند؟ حتی در شرح آنچه پدید آمده، توصیف فرم و کالبد، نگرشی مسلط دارد.
اگر واقعبینانه به اطراف خویش بنگریم، خواهیم دید که رهآورد سه دهه گذشته ما به جز چند اثر معماری چیزی در دست نیست و نمی توان رویکرد یا آغازی از اندیشهای نو و تاثیر گذار در آنها یافت که بتواند خلاهای فکری و ساختاری معماری ایران را بهبود ببخشد.
نمیخواهم به گذشته بازگردم و خلاهای فکری معماران جامعه امروز ایران را به گذشته، به معماران دهه 40 و 50 نسبت دهم. از طرف دیگر پرداختن به آینده نیز با شرایط حاکم بر معماری ایران بیهوده به نظر میرسد! ایرانیان در رابطه با جو مدنی، از نوعی که پس از انقلاب مشروطیت ایران پدید آمد، به پیوستگی ها و به استمرارهای پدیدههای ادبی ـ هنری توجه چندانی نکرده و راه نوآوری و نوسازی صوری را در معماری پیش گرفتند.
متاسفانه معماری امروز ایران در دام معمارانی افتاده است که به سبب دوری از واقعیت عملی، بناهایی خلق میکنند که ارتباطی با عمل جامعه ندارد و از این رو فاقد روح جمعی و واقعگرایی است. معماری اقلیت، معماری که بر خلاف معماری دوره پیشین، واقعگرای نیست، بلکه گریزان است، جاندار و دینامیک نیست، جامد و استاتیک است، صورتگرای (formalist) و سنتگرای (traditionalist) است. امروزه معماری اقلیت جای معماری واقعگرای گذشته را گرفته و معماری رسمی جامعه شده است.
خوشبختانه واقعگرایی گذشته کمابیش در معماری اکثریت بروز میکند. در مقابل معماری گذشته ایران که جریانی یگانه و یکی از عوامل تولید ابتدائی بود و مستقیما خواستهای جامعه را برمیآورد، معماری امروز ایران شامل دو جریان است، و هیچ یک از دو جریان، مخصوصا جریانی که به زندگی خواص مربوط است، عامل تولیدی مستقیمی شمرده نمیشود. در مقابل معماری گذشته که خاصیت جمعی داشت و بخشی از زندگی تولیدی و وسیله غیرمستقیمی برای تامین زندگی وبقای جامعه بود، معماری معاصر متعلق به همه جامعه نیست، از آن یکی از دو طبقه اجتماعی است.
فقط این را می افزایم که فردگرایی رایج در تمدن ما به تاکید بر اسامی خاص منجر شده است، یعنی به تاکید بر بی تابی بناهای خاص و تمایز آنها از بناهای مجاور. در فرهنگ ما، فردگرایی غالبا حالت رقابت اقتصادی مییابد، که خود اندیشهی اصالت را تحریف کرده است و اصالت بنا را غرابت آن با بناهای مجاور میداند. برخی تاجران جسور میکوشند بنایشان به هر قیمتی چشمگیر باشد. از این رو، بقایای افق امروز ایران را هرمی بی تا، اما زشت، سوراخ کرده است. به همین ترتیب برخی معماران بناهایشان را عجیب و متفاوت با بناهای رقیبشان می سازند تا جلب توجه کنند.
بر اثر جدایی معماران امروز از زندگی عملی، معماری خواص به تدریج از واقعیت اجتماعی در حال فاصله گرفتن است، تا جایی که امروزه در دست معمارانی قرار دارد که به بیان عواطف فردی میپردازند و به جای "ما" ی جامعه ابتدایی، "من" فردی خود را منعکس میکنند. حال این سوال مطرح است که آیا زندگی اجتماعی ابزاریست برای مطرح کردن "من" فردی؟
عجب آن که با هنرهای تنیده با تار و پود مردمان (و محیط و محاط با هستی شان) نیز به شکلی انتزاعی و تجریدی برخورد میشود.
همه ما در جامعهی معماری لازم است که درنگی کنیم و ببنیم که چه میشود آموخت.
علی محمدی- کارشناس ارشد معماری